ناراست نهادن. قرار دادن نه بر راستی. مقابل راست نهادن. مقابل راست و مستقیم قرار دادن. - کله کج نهادن، کلاه یکبری بر سر نهادن. قرار دادن کلاه یک بری فراز سر و آن نشانه ای باشد از کبر و گردنکشی: نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین سروری داند. حافظ
ناراست نهادن. قرار دادن نه بر راستی. مقابل راست نهادن. مقابل راست و مستقیم قرار دادن. - کله کج نهادن، کلاه یکبری بر سر نهادن. قرار دادن کلاه یک بری فراز سر و آن نشانه ای باشد از کبر و گردنکشی: نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین سروری داند. حافظ
کج سرشت. (آنندراج). بدذات. بداصل. بدعقیده. (ناظم الاطباء) خاقانی اگر چه راست پیوندی پیوند تو کج نهاد نپسندد. خاقانی. خون بدخواه نامراد خضاب سینۀ خصم کج نهاد نیام. هاتف
کج سرشت. (آنندراج). بدذات. بداصل. بدعقیده. (ناظم الاطباء) خاقانی اگر چه راست پیوندی پیوند تو کج نهاد نپسندد. خاقانی. خون بدخواه نامراد خضاب سینۀ خصم کج نهاد نیام. هاتف